باسمه تعالی
*چرا خدای متعال خیلی از انسانها را در رنج و سختی امتحان می کند؟
نوع امتحان را خود ما تعیین می کنیم. لذا قرآن می فرماید:« إنَّ اللهَ لایُغَیِّرُ ما بِِقَومٍ حتیّ یُغیِّرُوا ما بِأنفُسِهِم». یعنی: خدا سرنوشت هیچ قومی را عوض نمی کند، مگر اینکه آنها خود سرنوشتشان را عوض کنند. از 2 حالت خارج نیست. یا عمل شایسته ما را وارد مرحله ای بالاتر می کند؛ یا گناه ما را مشمول کفاره می کند. به عنوان مثال می توانید در بازیهای کامپیوتری دقت کنید. در این بازیها وقتی برنده می شوید، به عنوان جایزه، مرحله بعدی که مرحله ای سخت تر از مرحله قبل است را به عنوان فرصتی به شما می دهد که موجب پیشرفت و مهارت بیشتر شما در إجرای آن بازی است. لذا اگر در امتحانات آسانتر خدا موفق باشیم، مرحله بعدی امتحان خدا، امتحان سخت تری است به عنوان جایزه ما که ما را در مسیر تکامل به درجات بالاتر هدایت می کند و اگر در امتحان قبلی رد شده باشیم، امتحان سخت تر بعدی جبران کننده ردّی ما و به تعبیری کفاره کوتاهیهای قبلی ماست و نیز به تعبیری پاک کننده آلودگی روحی ماست.
البته هرکسی از زاویه نگاه خودش و ظرفیت خودش در باره امتحان خدا قضاوت می کند و فرق است بین اینکه واقعاً امتحان سخت باشد یا ما تصور کنیم سخت است. گاهی اوقات انسان وقتی داخل امتحان خدا دست و پا می زند، به خاطر فشاری که بر او وارد است، فکر می کند که در سخت ترین شرایط به سر می برد. ولی وقتی که از آن امتحان خدا فارغ می شود و یا مبتلا به نوع دیگری از امتحان می شود، می بیند آنقدرها هم سخت نبود که در آن شرایط تلخ در ذهن خودش تصور می کرد. این هم ناگفته نماند که نوع برخورد ما با امتحان خدا و زاویه نگاه ما به امتحان، در سختی و آسانی امتحان مؤثر است. چرا که ما با نوع برنامه ریزی که برای دست و پنجه نرم کردن با امتحان خدا داریم، می توانیم میزان توکل و یا مقاوت خودمان را بالا و پائین ببریم.
نکته دیگر اینکه غرق شدن در عاشورا باعث آسان شدن امتحانات می شود. زیرا وقتی غرق در عظیم ترین مصائب بشیم، مصائب خودمان دیگر به چشممان نمی آید. از طرفی هم هیچ عاشقی تأمل در بلاء خودش را به تأمل در بلاء معشوقش ترجیح نمی دهد. این در حالی است که مصیبت عاشورا را به هوای عشق به امام حسین تحمل می کنیم و همین أمر، تحمل مصیبت را برایمان شیرین می کند
درسی که از این جریان می گیریم این است که: اگر عاشق خدا بشویم و هنگام ابتلاء، بلا را برای رضای او تحمل کنیم، دیگر این ابتلاء جز لذت و شیرینی وجه دیگری برای ما ندارد. لذا بحث سختی و آسانی امتحان وقتی مطرح می شود که ما هنگام ابتلاء به خودمان نگاه کنیم. اما اگر در حین امتحان، نگاهمان به خدا باشد، دیگر از بلاء خودمان غافل می شویم و محو در وجود خدا می شویم.
امتحان یک روی سکه رابطه خدا با ماست و روی دیگرش حرف زدن خدا با ما هست. در هر امتحانی درسی هست که باید دقیق باشیم و با زبان خدا انس بگیریم. اگر در این امتحانات تجربه لازم را بیاموزیم و همچنین از نکات ریز و ظریف آن، درسهای خدا را بیرون بکشیم، چه بسا تحمل این امتحانات برای ما بسی شیرین تر و آسان تر شود.
خدای متعال در امتحان بندگانش به عدالت رفتار می کند. بین عدالت و مساوات فرق است. مساوات به این معناست که از لحاظ کمیت با همه افراد یکسان رفتار شود. اما عدالت یعنی اینکه: با هرکس به مقتضای حال خودش و به اندازه ظرفیت خودش رفتار شود. مثلاً در پخش غذا، اگر با 2 نفر روبرو هستیم که یکی جثه ریز و کوچکی دارد و دیگری عظیم الجثه است و هیکلی درشت دارد، اگر به این تفاوت دقت نکنیم و به هر دو به یک اندازه غذا بدیم، مساوات برقرار کرده ایم. اما اگر بخوایم عادلانه رفتار کنیم، باید به هر کدام به اندازه ظرفیت معده شان غذا بدیم و در این صورت میزان غذائی که این 2 نفر دربافت می کنن، باهم متفاوت است. خدای متعال هم در امتحان گرفتن از بندگانش با مساوات رفتار نمی کند؛ بلکه به عدالت عمل می کند و در امتحان گرفتن از هر بنده ای، با توجه به ظرفیت، شرایط و اقتضای حال خود آن بنده، او را امتحان می کند.
اگر از زاویه ای دیگر نیز در این موضوع تأمل کنیم، در روایت داریم که: « الدُّنیا سجنُ المُؤمِنِ» یعنی: دنیا زندان مؤمن هست. در روایت دیگری هم داریم: « إذا أرادَ اللهُ لِعَبدٍ خَیراً إبتَلاهُ لِیَسمَعَ تَضَرُعَهُ». یعنی: وقتی خدا خیر بنده ای را بخواهد، او را مبتلا می کند تا صدای تضرعش را بشنود.